عکسای گل پسرم
دیروز 1 چیز جدید ازت کشف کردم.1 بار مامان مواظب نبود رفتی دستتو زدی به بخاری و به مامان نگا کردی و گریه کردی.پریروز میخواستم برم اشپزخونه گفتم از بخاری بترسونمت نری سمتش همینکه رفتی نزدیکیش میخواستی گریه کنی و پریدی تو بغلم.قربونت برم یادت مونده بود که دستتو سوزونده. روز چهارشنبه سوری.این پیرهن تنت و مامان جون خریده لحظه سال تحویل داریم میریم عید دیدنی پیرهنتم خاله جون برات خریده مهدیار در ارگ علیشاه تبریز اینجا مریض بودی و تب کرده بودی خبر نداشتیم ذات الریه کردی.مامان برات بمیره. اینجا تو بیمارستانیم زیر اکسیژنی اصلا حال نداشتی.منم به همه میگفتم پسر...
نویسنده :
sanhad
22:48